سلام به همه ی برو بچه های کیتی دوستخوبید؟...............
ببخشید خیلی وقته که آپ نکردم اما از این به بعد جبران می کنم چون دو تا امتحانم بیش تر نمونده
برام دعا کنید که اینا رو هم با موفقیت پشت سر بذارم.خوب؟؟؟؟..............
حالا بریم یه چند تا عکس ببینیم بعد برمیگردیم....
یه روز کیتی در حل بازی بود که لیز خورد و تو گلا افتاد اون حسابی گلی شده بود
مامانش به کیتی گفت که باید چه جوری حمام کنه و از اون روز به بعد کیتی به تنهایی به حمام میرفت.
سلام
بچه ها من برگشتم و با یه چیز خوب برگشتم اگه گفتین چی با یه وبلاگ جدید وبلاگ رو برای کیتی جونم درست کردم از آجی نجمه جونم هم متشکرم
و حالا مخلص همه ی کیتی دوستا هم هستیم
هر عکسی که از کیتی بخواین در این وبلاگ برای شما عزیزان میذارم به افتخارم
حالا برای تشکر از آجی نجمه جونم این کیتی رو میذارم
بچه ها
جشن تولد وبلاگ
با یه جشن چه طورین ؟جشن تولد وبلاگ جدی
دم همتون دعوتینا
بفرمایین جشن که بی غذا نمی شه
تولد تولد تولدش مبارک
اینم کیک تولد وبم
حالا نوبت کادوهاست ببینم شما چه کادویی آوردین ؟
یعنی چه نظری دادین نظر یادتون نرهها
خوب خیلی خوش گذشت از نظراتونم ممنون وبم هم ازتون ممنونه خدافظ
اولین آپ من تو وبلاگ دیگم
سفره ی غذا در حضور انوشیروان گسترده بود و خدمتکاران به پذیرایی مشغول بودند. در همین
هنگام ناگهان از دست یکی از خدمتکاران اندکی غذا روی سفره ریخت .
انوشیرواننگاه خشم آمیز به خدمتکار انداخت.خدمتکار متوجه شد که اجلش سر رسیده است و
انوشیروان به خاطر این خطای کوچک و غیر عمدی دستور قتلش را صادر خواهد کرد . به همین دلیل
ظرف غذا را برداشت و همه ی آن را روی سفره ریخت .
انوشیروان که بسیار خشمگین شده بود خطاب به خدمتکار گفت:چرا چنین عمل زشتی را انجام
دادی؟خدمتکار پاسخ داد :ای شهریار!با ریختن قطره ای از غذا دانستم که به خاطر آن خطای کوچک
دستور قطل مرا صادر خواهی کرد پس با خود گفتم اکنون که قرار است کشته شوم پس سزاوار
است خطای بزرگ تری مرتکب شوم .
خوب لذت بردین؟
حالا بریم سراغ کیتی
خدافظ